یک روز به قول خود عمل خواهی کرد
این تلخی محض را عسل خواهی کرد
آنوقـــــت تمام بی کسی هایم را
لبریز لطافــــــت غزل خواهی کرد
.
.
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتند غروب جمعه تو از راه میرسی
عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
.
.
آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر اما چه فایده ؟
کان سرو گلزار نیامد به بر هنوز
.
.
برگرد که بر بهارمان می خندند
یک عده به انتظارمان می خندند
دستانی که به خون آلوده است
گویند که انتظار ما بیهوده است
.
.
ینهمه لاف زن مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی یار است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
بقیه در ادامه مطالب....
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
.
.
وقتش شده بيايي و شب را سحر كني
وقتش شده نگاه به اين در به در كني
وقتش شده كه با نظري از كرامتت
درمان درد اين همه بي بال و پر كني
وقتش شده كه با علم فاطمه مدد
آيي و زنده ياد نبرد قمر كني
وقتش شده كه با قدم پر ز بركتت
از كوچه و محله ي ما هم گذر كني
وقتش شده كه با همه ي مهربانيت
با اين دل سياه و پر از درد سر كني
در شام تار فسق و فجور و هواي نفس
وقتش شده بيايي و شب را سحر كني
بازهم – صحبت فرداست قرارِ ما ها / بازهم – خیر ندیدیم از این فردا ها
چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند / جگر “مادر ها ” موی سر “بابا ها ”
یا این دل شکسته ي ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن
در وادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب میگردد، کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟ خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟
مهديا بر دل و جانت چه گذشت / اين چهل روز، چهل سال گذشت
اربعين حسيني تسليت باد.
امشب دلم از آمدنت سرشار است / فانوس به دست کوچه دیدار است
آن گونه تو را در انتظارم که اگر / این چشم بخوابد آن یکی بیدار است
آقای جمعه های غریبی ظهور کن / دهلیزهای شبزده را غرق نور کن
آقا چقدر فاصله، اندوه، انتظار؟ / یا بازگرد، یا دل ما را صبور کن
ارباب زمین، امیر مریخ، بیا / تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا
از قول همه منتظران می گویم / ای پیرترین جوان تاریخ بیا
یک ثانیه از عمر همین یک شب یلدا / باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد / یک شب نشد از هجر قیامش بنشینیم
میشود این رمضان موعد فردا باشد؟ آخرین ماه صیام غم آقا باشد؟
میشود در شب قدرش به جهان مژده دهند؟ که همین سال ظهور گل زهرا باشد
کاش در این رمضان لایق دیدار شوم / سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان / تا که همسفره تو لحظه افطار شوم
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد!
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟ باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟ خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟ لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟ پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت! داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری؟ حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟ با چنین شرط که در حافظه دستی نبری! واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران! می توان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟
عید است ولی بدون او غم داریم / عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد / اینگونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج