خــــدایـا عـقیده هــــــایم را …
از عـقده هـایم مـصون بـدار …
.
.
چـه اشتباه بـزرگیست ، تـلخ کــردن زندگیمان
برای کسی کــه در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگــیش را سپری میکند …
.
.
.
خیلی ســخت بــود …
با “ بـغض” نوشتم ولی با “ خــنده ” خــواندی …
.
.
.
تازگی ها از خواب کــه بیدار میشوم ،
تازه کــابوس هایم آغـــاز میشود …
.
.
.
دیدی آخر مــن را لمــس کردی ؟
ولی حیف که سنــگ قبر من احساس ندارد …
بقیه در ادامه مطالب....
خنده هایم شکلاتی شده اند ولــی زیادی خــالص …
تلخ تلخ تلخ …
.
.
.
کاش توی زندگی هم مثل فوتبال
وقتی زمین میخوردی و از درد به خودت مـیپیچیدی
یه داور میومد از آدم میپرسید : میتونی ادامه بدی ؟
تو هم میگفتی نه ، باید برم بیرون …
.
.
.
اجازه خدا ؟ میشه ورقم رو تحویل بدم ؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده ! ولی خسته شدم … باور کن !
.
.
.
هم قــــــــــد شــــــــــدیم …
خدا میداند چــه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …
.
.
.
چــــقدر جالب است …
تو لحظه های داغــونیم فقط یه نفر میتونه آرومم کنه
اونم کسیه که داغونم کــرده …
.
.
.
کــارم از یــکی بود و یـــکی نبود گذشت ،
من در اوج قصه گم شده ام …
.
.
.
این روزها عشق را با دست پس می زنند و بــا پا پیش مــی کشند !
حیف از عشـــق که زیر دست و پــاست …
.
.
.
گاهی برای کشــــیدنِ فـریـاد
هـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت …
.
.
.
نــمی دانم اگــر روزی کوچه علی چپ ،
مشمول طرح ترمیم بافت فـرسوده شود ،
وقتی من و تو پــس از مدت ها ؛
یکدیگر را بر حــسب اتفاق ببینیم !
چه خاکی بر سر خواهیم کرد … ؟