من شکستن نمیدانم …
ولی هرکس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود
دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را …
دلم را با نگاه سردش و کمرم را با رفتنش…
.
.
.
قرارمان باشد همان جای همــــیشگی …
فقط …
این بار تو هم بیــــا …
.
.
.
یه وقتایی اونقدر هیچکس حالی ازت نمیپرسه که آدم شک میکنه ،
نکنه مرده و خودش خبر نداره !
.
.
.
تو را هرگز آرزو نخواهم کرد ،هرگز …
چون مــــحال میشوی مثل همه آرزوهایم !
.
.
.
حتی دوباره لبخند زدن هم دل میخواهـــــد که من دیگر ندارم …
بقیه در ادامه مطالب....
خیلی از آدما که روزی کنــــارت بودن …
بعـــد از یه مدت میبینی از کنارت به روی اعصابت نقل مکان کردن ….
.
.
.
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
نـــــــــه ، فهمید خیلی دوســــــــــتش دارم !
.
.
.
حالم به هم می خورد از کلمه های “عزیزم” و “عشقم”
من را همان “ببین” صدا کن …
.
.
.
آنکه مــی رود فقط می رود ،
ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ،
بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد
و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
.
.
.
دیر آمدی ؛ تمام من در حسرت خواستنت تمام شد …
.
.
.
یادش بخیر من بودم و تو ، او بود و دیگری …
این روزها تویی و او ، من مانده ام و خدا …
.
.
.
بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند …
اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدمها برای “یک دل سیر گریه کردن” از ته دل !
.
.
.
دلم برای خــــودم ســـــوخت وقتی صدایم کردی “شما”
.
.
.
گفتند آخر خنده گریه است …
بهانه ای جور کن بخندم ، بغضم عجیب گرفته …
.
.
.
.
غمگین ترین روز زندگی ما انسانها روزیست
که احساس می کنیم با ارزشترین موجود زندگیمون میخواد به نبودنمون عادت کنه …
.
.
.
این روزها که نیست خیلی خسته ام …
آنقدر خسته ام که حتی حال مردن را هم ندارم ….
.
.
.
خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ،
که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه