موضوع انشاء : تعطیلات خود را چگونه گذراندید ؟
- به نام خدا
- فرسنگ ها دور از آغوشش . . .
.
.
.
ﻣﻦ ﺁﻥ ﺍﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻫﻤﺎن ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
.
.
.
مرا ببخش ! اگر به تو پیله کرده ام ، قدری طاقت بیاوری پروانه ات میشوم …
.
.
.
دوست دارم بدانم دوست داشتن را چگونه دوست داری تا دوستت بدارم آنگونه که تو دوست داری …
.
.
.
وقتی تو با منی …
ترافیک میتونه زیباترین مکث عالم باشه …
بقیه در ادامه مطالب...
هیچوقت آرزوی “افتادن” چیزی را نداشته ام …
حالا برای اولین بار میخواهم : “لطفا بیفت” …
ای زیباترین اتفاق زندگی من !
.
.
.
خوشبختی من پیدا کردن “تو” از میان این همه ضمیر بود . . .
.
.
.
بوی ربنای تـــــــو
ماه دل تنگی های من
افطار می کنم خاطرات نبودنت را !
.
.
.
می توان از آب و از نان ، و از جان خود حتی گذشت
ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت
عاشقان را جامه ای پوشیدنی جر چشم نیست
یا ز خیر عشق یا میباید از دنیا گذشت . . .
.
.
.
عاشقانه هایی که برایت مینویسم
مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند!
یخ میکنند و باید دور ریخت!
فنجانت را بده دوباره پر کنم . . .
.
.
.
دوســتــت دارم را هزار بار دیگر تکرار کن
اینجا نه بینیِ کــَـسی دراز می شود !
نه گـُـرگی به گــَـله ات میزند ! . . .
.
.
.
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست / در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم / بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست . . .
.
.
.
نقش چشمان خمارت ، چه کشیدن دارد / سایه ساران دو زلفت ، چه لمیدن دارد
آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه / حس مستی لبت طعم چشیدن دارد . . .